هیراد قصه گوی من
سلام به همه دوستان وبلاگ هیراد و هیرسا از اینکه مارو همراهی میکنید وبه ما سرمیزنید ممنونم . تو این شلوغی ها و روز مرگی های پی درپی پیدا کردن فرصتی برای در میان گذاشتن احساسات با دیگران غنیمتی است که باید خیلی قدرشو دونست و تا میتوان ازش استفاده کرد. تو تموم مدتی که در کل روز درگیر کار و مادری و خانه داری هستم گاهی فراموش میکنم که برای خودم هم کاری بکنم و این روزها این فراموش کردن های خودم خیلی برایم گران تمام میشود چون آرزو های کوچک و رویاهای معمولیم کم کم به فراموش سپرده میشوند . گذر زمان هم گاهی عذاب آور میشود این که میگویند عمر رفته هرگز بر نمیگردد عجیب روحم را آزار میدهد زمانی برای رسیدن به هجده سالگی چه رویاهایی که در سر نداشتم ام...